۴ آذر ۱۴۰۲ - ۰۹:۵۵
آیا نیکی هیلی می‌تواند ترامپ را شکست دهد؟

ظاهرا وقت آن رسیده اعتراف کنیم که «نیکی هیلی» سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل متحد را دست کم گرفته‌ایم. اما او چقدر شانس کنار زدن ترامپ را دارد؟

هنگامی که او مبارزات انتخاباتی خود برای انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده را آغاز کرد، به نظر می‌رسید که در بین موارد زیر گرفتار شده است:

بازگشت بیش‌ از حد به محافظه‌کاری دوران پیش از ترامپ با هدف به‌چالش‌کشیدن «رون دی‌سانتیس» برای رهبری حزبی که ترامپ‌زده شده. همچنین همراهی بیش از حد با ترامپ پس از آغاز همکاری در دولت‌اش با این هدف که شروع جدیدی را از خود ارائه دهد (به همان شکلی که جمهوری‌خواهانِ ضدترامپ تمایل داشتند).

آنگونه که دوتات در نیویورک تایمز نوشته است، وضعیت در حوزه انتخابیه هیلی اما وضعیت خاصی دارد. او در «نیوهمپشایر» در رده دوم قرار دارد، در آخرین نظرسنجی که توسط Des Moines Register در آیووا برگزار شد، با دی‌سانتیس برابر است و در نظرسنجی‌های ملی بیش از دی‌سانتیس یا ترامپ از «جو بایدن» پیشی گرفته است.

  اسپانسرهای گردن‌کلفتی، او را جلو انداختته‌اند و راه را برایش هموار کرده‌اند؛ آن‌ها یک روایت رسانه‌ای ترتیب داده‌اند در مورد اینکه هیلی، تئوری مبارزات انتخاباتی دی‌سانتیس را نادرست می‌داند و نشان می‌دهد که می‌توان به عنوان یک جمهوری‌خواه، بدون تسلیم‌شدن در برابر «ترامپیسم»، پیشرفت کرد.

روشن است که هیلی حداقل در مورد تئوری دی‌سانتیس اشتباه نمی‌کند. او در هیچ نقطه‌ای نزدیک به نقطه اوج‌هایی که دی‌سانتیس در دوران حضورش به عنوان «قاتل ترامپ» به دست آورده بود مورد نظرسنجی قرار نمی‌گیرد. اگر از نظرسنجی برای پیشبینی یک پیروزی در آینده استفاده کنید، می‌بینید که اگر او قصد رقابت در انتخابات را نداشته باشد، بیشتر رای‌دهندگان به سمت دی‌سانتیس تمایل پیدا خواهند کرد. اما اگر دی‌سانتیس انصراف دهد، بسیاری از رای‌دهندگان به سمت ترامپ خواهند رفت.

تا زمانی که چنین روندی حاکم باشد، هیلی ممکن است بتواند فقط ۳۰ یا ۳۵ درصد حزب جمهوری‌خواه را رهبری کند، اما راه برای پیروزی در واقع بسته خواهد شد. این مساله می‌تواند منجر به ترفیع او با هزینه دی‌سانتیس شود؛ درس دیگری در مورد بیهودگی سیاسی محافظه‌کاری ضدترامپ. انتهای این روند می‌تواند به ناتوانی در مبارزه موفقیت‌آمیز با پوپولیسمی که ممکن است ترامپ را دوباره به عنوان نامزد و رئیس جمهور تبدیل کند منجر شود. اما تصور آن هم جای افتخار است: هیلی، اسکات را ناک‌اوت کرد، «کریستوفر کریستی» فرماندار سابق نیوجرسی را پشت سر گذاشت و دی‌سانتیس را در یک میدان مهم سیاست یعنی ریاست جمهوری، با موفقیت به چالش کشید. او خود را به عنوان یک رهبر جذاب و کاریزماتیک معرفی کرد که می‌تواند وارد دعواهای سیاسی در عرصه عمومی شود و از آن، برنده برنده بیرون بیاید.

بنابراین، برای اینکه او را دست‌کم نگیریم، بیایید سناریویی را تصور کنیم که هیلی در واقع با نامزدی در انتخابات برنده شود. نخست، فرض کنید که ارزیابی تحلیل ایدئولوژیک از سیاست حزب جمهوری‌خواه، بیش از حدِ واقعی بوده است و موفقیت احتمالی یک نامزد می‌تواند حرکت غیرقابل مقاومتی را به همراه داشته باشد و رأی‌دهندگان را طوری تحت‌تأثیر قرار دهد که نظرسنجی‌ها به تنهایی نمی‌توانند پیش‌بینی کنند.

برای هیلی، سناریویی که در آن ازدحام حامیان آن، او را به قله برسانند مستلزم «پیروزی کامل» در نیوهمپشایر است. مشکل اینجاست که حتی در دوران صعود، او همچنان در نظرسنجی فعلی RealClearPolitics با امتیاز ۱۹ به ۴۶ از ترامپ عقب است.

اما فرض کنید کریستی، عرصه رقابت را ترک کند و حمایت‌اش را به سمت هیلی تغییر دهد. همچنین فرض کنید که نظرسنجی کنونی، تعداد رای‌دهنده‌های مستقل در حزب جمهوری‌خواه را دست‌کم می‌گیرد. باز هم فرض کنید در مرحله مقدماتی، یک افت خفیف لحظه‌آخری برای ترامپ و کمی هم برای نیکی‌ هیلی در نظر بگیرید؛ به این شکل شاید بتوانید ببینید که هیلی ۴۲ به ۴۰، ترامپ را از میدان به در خواهد کرد.

سپس فرض کنید که شکست، ترامپ را وادار می‌کند که واقعاً در آرامش طولانی فوریه (که فقط توسط گروه نوادا شکسته شد) بین نیوهمپشایر و انتخابات مقدماتی در کارولینای جنوبی با هیلی مناظره کند. با فرض اینکه نامزد پیشتاز، ترکیبی از گستاخی و دیوانگی باشد، هیلی با خونسردی با او رفتار خواهد کرد و سپس می‌تواند برنده مقدماتی ایالت خود شود.

حالا فرض کنید که نظرسنجی‌ها همچنان نشان می‌دهد که او بایدن را شکست داده ، فاکس نیوز هم به طور کامل به سمت او متمایل شده است، حمایت‌ها به سمت او روانه می شوند و در نهایت، تعداد کافی رای‌دهندگانی که ترامپ را بخاطر روحیه پیروزی‌طلبی او دوست دارند، این بار راه را برای هیلی باز خواهند کرد.

با این حال، احتمالا سرنوشت این داستان از ایالت «آیووا» عبور می‌کند. دلیلش این است که نمی‌توان اطمینان داشت که هیلی در آنجا به چه چیزی نیاز دارد. پیروزی در آنجا غیرممکن به نظر می‌رسد، اما آیا او می‌خواهد در این ایالت، شمار هوادارانش را به میزانی چشمگیر افزایش دهد که دی‌سانتیس را از این نبرد حذف کند؟

یا همانطور که «نیک کاتوجو» پیشنهاد کرده است، آیا این واقعیت که رای‌دهندگان دی‌سانتیس اکثرا ترامپ را به عنوان «گزینه دوم» خود در نظر می‌گیرند به این معنی است که هیلی در واقع به دی‌سانتیس نیاز دارد تا در ایالت‌های اولیه در رقابت باقی بماند تا ترامپ نتواند حمایت بالقوه خود را تقویت کند؟ در این صورت شاید هیلی به نتیجه خوب در آیووا نیاز داشته باشد؛ جایی که هم او و هم دی‌سانتیس در نظرسنجی‌های کنونی، بیش از حد انتظار ظاهر شده‌اند و اکنون هیلی برای نیوهمپشایر آماده می‌شود و همچنین به فرماندار فلوریدا دلیلی برای وقت تلف‌کردنِ بیشتر می‌دهد.

این دوراهی به استدلال‌های قبلی مربوط می‌شود که «شکست‌دادن ترامپ مستلزم پیوستن به جناح‌های هیلی و دی‌سانتیس می‌تواند باشد»؛ اتحادی که مخالفان ترامپ در سال ۲۰۱۶ در نظر داشتند اما هرگز عملیاتی نشد. اما این شک وجود دارد که هیلی در حال حاضر به چنین اتحادی علاقه‌مند باشد. پس از همه این مسائل، قطعا «مردم» در مورد مسیر پیروزی او صحبت خواهند کرد.

با این حال، اساساً، من هنوز معتقدم که سرنوشت هیلی با این جمله گزنده، از یکی از متحدان دی‌سانتیس در مجله نیویورک قابل پیش‌بینی خواهد بود: «تو فقط در انتخابات مقدماتی جنبش ضدترامپِ پیروز شدی. هنوز چیزی به دست نیاوردی!

تبادل نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha